ماجرا های شیدا هوشمندی مجری شبکه منوتو1 و احمد آزاد

ساخت وبلاگ

احمد آزاد خواننده ایرانی تبار مقیم لس آنجلس از سالها پیش قصد داشت با شیدا هوشمندی مدیر یک شبکه فارسی زبان 


که دشمن حکومت ایران است ازدواج کند ولی یک مانع بر سر راه او وجود داشت و آن هم ستاربهشتی ملقب به 


ستار جهنده بود .که یک وبلاگ نویس کثیف و خائن به ملت و اسلام بود . شیدا و ستار جهنده عاشق یکدیگر بودند و 


برای هم میمردند . و تنها مانع برای ستار آقای الاغ مهربان همسر قبلی شیدا بود . شیدا میخواست با ستار ازدواج کند 


و همسری مطیع و فرمانبردار برای او باشد و در آشپزخانه برایش غذا بسازد و چندین طوله برایش به دنیا بیاورد اما 


یک روز ستار در یک تصادف به درک اسود واصل شد و یک فرصت جدید برای احمد آزاد پدید آمد .



احمد آزاد بلافاصله شیدا هوشمندی را با خود به خانه برد و به مادرش گفت مادر من و شیدا میخواهیم ازدواج کنیم


مادرش با دیدن آن صحنه گفت تو این دختر بدکاره را از کدام کاباره ای آورده ای ؟


احمد آزاد  گفت : مادر من او را از یک کاباره نیاورده ام بلکه شیدا در تمام کاباره های لندن فعال است . حلا که 


ستار بهشتی مرده من فقط آقای الاغ مهربان را بعنوان رقیب پیشرو دارم


مادر احمد گفت : تو خیلی غلط کرده ای با اون


احمد آزاد : با صدای جومونگ گفت : مادر چرا نمیگذاری زن بگیرم . آن جن هایی که با آنها ارتباط دارم 


گفته اند تا دو هفته دیگر میمیرم و دیگر فرصتی ندارم و میخواهم در فصل جفت گیری با شیدا هوشمندی مجری 


شبکه من و تو ازدواج کنم .


مادر احمد گفت : آن از ما بهتران غلط کرده اند با تو . آنها مگر نمیدانند که تو سه خواهر دم بخت داری که جهیزیه 


میخواهند . تو باید اول جهیزیه آنها را از راه مسافر کشی و نصب دیش ماهواره تهیه کنی بعد خودت حق داری 


ازدواج کنی


احمد گفت : مادر من دیگر میترسم به لبه پشت بام مردم برای نصب دیش بروم . سرم گیج میرود و نزدیک است 


بیافتم مدتی است که سردرد های شدیدی میگیرم . جن ها به من گفته اند که یک بیماری لاعلاج دارم و بزودی میمیرم


 شیدا در حقیقت مدیر داخلی شبکه من و تو است و تنها عاملی که در شبکه ارتباط قوی با صهیونیستها دارد و اگر با 


او ازدواج کنم انگار نانم را توی روغن کرمانشاهی زده ام . و اوضاعم خوب میشود . من گولش میزنم و تمام پولهایش 


را ازش میگیرم و میزارم جیب خودم بعدش با هم میریم هفت سنگ بازی میکنیم

 

مادر احمد آزاد گفت : مگر قبلا نگفته بودم آنها از جنس آتش هستند و ارتباط تو با آن جن ها باعث از کار افتادن 


اندامهای داخلی بدنت میشود و کم کم میمیری . باید بعد از هر بار که آنها را میبینی عبادت کنی و نماز بخوانی تا 


اثرات سوء ارتباط با آنها آنها از بدنت خارج شود

 

احمد آزاد گفت : مادر نماز کدوم عبادت حرف و حدیثت منم عاشق گیست منم . پشت در را نندازی ننه


شیدا هوشمندی گفت : احمد این عجوزه پیر را ول کن بیا بریم عروسی کنیم . من میشم عروس خلیج فارس و تو 


میشی داماد سر خانه ملکه انگلیس


احمد و شیدا رفتند و یک هفته بعد درست همانطور که جن ها پیشبینی کرده بودند احمد آزاد موقعی که در حال 


نصب دیش ماهواره در منزل یکی از مشتری ها بود سرش گیج رفت و دچار سکته مغزی شد . البته احمد قبلا به 


پسر خاله سلطه طلبش خبر این اتفاق را داده بود و پسرخاله اش فوری او را به بیمارستان برد و کلی پول خرجش 


کرد که بعدا بتواند منت اش را بگذارد ولی بیفایده بود و شیدا سر او را هم مثل ستار خورده بود .


برای شیدا فقط آقای الاغ مهربان باقی مانده بود که البته از مرگ ستار جهنده و احمد آزاد بسیار خوشهال بود و 


تنها سامی را پیش روی خود می دید .




پارتیشن بندی هارد 3 ترابایت و 2 ترا بایت به بالا...
ما را در سایت پارتیشن بندی هارد 3 ترابایت و 2 ترا بایت به بالا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmonster-cabine بازدید : 2600 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 2:14